جدول جو
جدول جو

معنی خود فروشی - جستجوی لغت در جدول جو

خود فروشی
خود ستایی، کبر نمایی
تصویری از خود فروشی
تصویر خود فروشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خودفروشی
تصویر خودفروشی
خودفروش بودن، عمل خودفروش، برای مثال بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست / یا سخن دانسته گو ای مرد بخرد یا خموش (حافظ - ۵۷۸)، خودنمایی، خودستایی، لاف زنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوا فروشی
تصویر دوا فروشی
عمل و شغل دارو فروش دارو فروش، مغازه دوا فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرده فروشی
تصویر خرده فروشی
عمل و شغل خرده فروشمقابل عمده فروشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خود فراموشی
تصویر خود فراموشی
Selflessness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ความเสียสละ
دیکشنری فارسی به تایلندی
परोपकारिता
دیکشنری فارسی به هندی
পরোপকারিতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
آنکه خود را در معرض استفاده شهوت کسان قرار دهد و از آنجا کسب معاش کند، متکبر خود پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودفروش
تصویر خودفروش
روسپی، خودنما، خودستا، لاف زن، برای مثال بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود / خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست (حافظ - ۱۶۰)
فرهنگ فارسی عمید
((~. فُ))
آن که خود را در معرض استفاده شهوت دیگران قرار دهد و از این طریق کسب معاش کند، فاحشه، روسپی
فرهنگ فارسی معین